نزد امام صادق (علیه السلام) بودم، در حالی که آن حضرت مشغول غذا خوردن بود. سپس دیدم خردههای غذا را که مانند کنجد روی زمین ریخته، جمع میکرد و میخورد. (با تعجب) پرسیدم: فدایت گردم، مانند اینها را برمی دارید؟! حضرت فرمود: ای عبدالله! این روی توست، آن را برای دیگران مگذار، آیا نمیدانی که در خوردن آن، بهبود از هر دردی نهاده شده است؟.
?نیز از آن حضرت روایت شده که:
کلو ما یسقط من الخوان فانه شفاء من کل داء باذن الله عزوجل لمن اراد آن یستشفی به.
آنچه را از سفره بر روی زمین میریزد بخورید؛ زیرا کسی که به قصد شفا این کار را انجام دهد، به اذن خدا موجب میشود از هر دردش بهبود یابد.
?خوردن آنچه از غذا بر روی زمین افتاده است، شفای هر دردی است. خوردن غذاهای افتاده، فقر و درویشی را برطرف می کند و فرزندان را زیاد می گرداند.
رساله عملیه:آنچه بیرون سفره میریزد جمع کند و بخورد، ولی اگر در بیابان غذا میخورد، مستحب است آنچه میریزد، برای پرندگان وحیوانات باقی بگذارید.
پسر عمه زا
هههههههه
از غزه تا یمن، کشتار کودکان را متوقف کنید.
من غزة الی الیمن اوقفوا المجزرة تجاه الاطفال
stopkilling.blogfa.com
می ارزد به یک لبخند رضایت مهدی فاطمه(س)...
بگذار تمام دنیا بد وبیراهه بگویند!
به خودت...
به چادرت...
به سیاه بودنش...
می ارزد به یک لبخند رضایت مهدی فاطمه(س)
دلت می خواهد مثل منی را ..؟؟؟؟
دلم می خواهد شانه هایم تکان بخورد از شدت گریه
دلم می خواهد حالم خوب باشد
اشک ها بیایند و کم کم هق هق شوند وقت خواندن دعای فرج
دلم می خواهد دلم بلرزد وقت شنیدن اسمت
حالم عوض شود وقت خواندن دعای عهد
دلم حال خوش می خواهد
دلم می خواهد هر صبح یادم باشد صدقه بگذارم برایت ... عاشقانه
دلم می خواهد جمعه صبح ها بی خواب شوم برای دعای ندبه ات
دلم می خواهد جزو اولین چیزهایی که یاد دخترم می دهم " بابی انت و امی " باشد
دلم می خواهد به دردت بخورم
بخوریم
.
.
.
اینجا پر شد از " دلم می خواهد " ها
شما چه دلت می خواهد ؟
دلت می خواهد مثل منی را در جوارت ؟
داشتن ماهواره
.........
سخنی مهم از رهبر عزیزمان...
"کور? آمدوسط صحن تو، ب?نا برگشت"...
"?ک زن و?لچر?، رو? دوتا پا برگشت"...
"کافرى تا به ضر?ح تو نگاهش افتاد"...
"سجده ا? کرد سپس ش?عه ? مو? برگشت"...
"خسته بود از همه ? آ?نه ها ... تا ا?نکه"...
"زشت آمد،متحول شد وز?با برگشت"...
"آنکه در صحن به دنبال شفا امده بود"...
"با نگاه? به ضر?ح تو مس?حا برگشت"...
"زائر? گفت چرا اشک ندارم آقا"...
"نگهش کرد? و با د?ده ? در?ا برگشت"...
"?ک جوان حاجتش ا?ن بود! که زن م?خواهم"...
"رفت ... تا ا?نکه شب? پ?ش تو بابا برگشت"...
"به گمانم که به طور تو مشرف شده بود"...
"آنکه با معجزه و با ?د ب?ضا برگشت"...
"صبح درقامت ?کمردگدا،رفت حرم"...
"ظهر نزد?ک اذان بود که ! آقا برگشت"...
"جبرئ?ل آمده بود از وسط عرش؛حرم"...
"دوسه تا فرش تکان داد و به با? برگشت"...
"نفس خادمتان خورد به آن نصران?"...
"در حرم ش?عه شد،از مذهب ترسا برگشت"...
الس?م عل?ک ?ا عل? ابن موس? الرضا ( عل?ه الس?م)